زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

تیپو سلطان

تیپوسُلْطان، فتح‎علی‎‎خان بهادر (مق‍ ذیقعدۀ 1213/ مۀ ‌1799)، نیز مشهور به تیپوصاحب و ببرمیسور، واپسین حکمران مسلمان میسور در جنوب هند. پدرش تیپو حیدر علی‎خان بهادر (حک‍ 1175-1196ق/ 1761-1782م) مؤسس نخستین حکومت مسلمان در ساحل مالابار در جنوب هند، و مادرش دختر نورمعین‌الدین، از خانواده‌ای محترم بود (هاردی، 17؛ استوارت، 261). او در شهر سرینگاپاتام مرکز حکومت میسور به دنیا آمد. در کتابی که غلام محمد، پسر تیپو، آن را تصحیح و بازبینی کرده، تاریخ تولد وی، 1153ق/ 1740م ذکر شده است (نک‍ : همانجا؛ قس: بستانی، 6/ 282؛ EI2؛ بریتانیکا، XI/ 792؛ مانسینگه، 416؛ «فرهنگ...»، XI/ 273).
تیپو در نوجوانی آموزشهای نظامی را از افسران فرانسوی که در خدمت پدرش بودند، فراگرفت (بریتانیکا، استوارت، همانجاها). نخستین تجربۀ نظامی او، فرماندهی سواره‎نظام در جنگ با مراتهه‌ها در ناحیۀ کرناتک در 1181ق/ 1767م بود (استوارت، 262). در فاصلۀ سالهای 1189-1193ق/ 1775-1779م که دولت میسور درگیر جنگ با مراتهه‌ها بود، تیپو تجارب نظامی، سیاسی و فرماندهی گرانبهایی کسب کرد (همانجا). 
در ژوئیۀ 1780، حیدرعلی خان با ارتش خود به ناحیۀ کرناتک حمله کرد و با نیروهای انگلیسی وارد نبردی شد که 4سال به درازا کشید. تیپوسلطان که در این لشکرکشی از فرماندهان مهم سپاه پدر بود، آرکوت را فتح کرد (همو، 263). در ادامۀ این نبردها، وی نیروهای انگلیسی را به فرماندهی سرهنگ برِیت‌وِیْت در ساحل رودخانۀ کلِرون به سختی شکست داد (18فوریۀ 1782) و مَنگلور را فتح‎کرد (همانجا؛ بنرجی،191). 
چند ماه بعد انگلیسیها با مراتهه‌ها به صلح رسیدند و بخشی از قوای خود را که درگیر جنگ با آنان بود، به مقابله با نیروهای تیپوسلطان فرستادند. هم‌زمانْ نیروی قابل توجهی نیز از بمبئی به یاری انگلیسیان آمد (همانجا). با این حال، تیپو به جنگ با نیروهای انگلیسی در چند جبهه ادامه داد و به پیروزیهایی دست یافت؛ اما با دریافت خبر درگذشت پدرش (11 سپتامبر 1782) به سرینگاپاتام رفت و جانشین پدر شد (همانجا؛ کرمانی،2,3 ). تیپو سلطان تا دوسال دیگر نیز به جنگ با سپاهیان انگلیسی و متحدان محلی آنها ادامه داد و به فتوحاتی دست یافت، لیکن با رسیدن قوای کمکی انگلیسی و تأخیر کمک نظامیان فرانسوی تحت فرمان ژنرال دو بوسی احتمالاً به سبب انعقاد قرارداد صلح ورسای میان فرانسه و انگلستان (1197ق/ 1783م)، ناچار شد در 1784م قرارداد صلح منگلور را با انگلیسیها امضا کند (پاول پرایس، 463؛ کولکه، 220؛ دنبار، II/ 387؛ «فرهنگ»، XVIII/ 182).
در فترت صلح، تیپو‌سلطان به تعلیم و تجهیز ارتش خود پرداخت، و چون میان نظام حیدرآباد و مراتهه‌ها اتحادی برضد وی پدید آمد، به قلمرو آنان حمله کرد و به پیروزیهایی رسید (1199ق/ 1785م)، اما از آنجا که احتمال می‌داد میان آنها و انگلیسیها اتحادی روی دهد، در حرکت سیاسی ماهرانه‌ای، با مراتهه‌ها و نظام ‎حیدرآباد قرارداد صلحی منعقد کرد (1201ق/ 1787م) و نواحی اشغال شده را به آنان بازگرداند (بنرجی، 194؛ لایل، 220). 
حملۀ تیپو سلطان به تراوانکور که راجۀ آن از متحدان انگلیسیها بود،انگیزۀ جنگ بزرگ دیگری در میسور شد (1204-1206ق/ 1790-1792م). این جنگ که در آن مراتهه‌ها و نظام حیدرآباد در کنار نیروهای انگلیسی با تیپوسلطان می‌جنگیدند (خان‎زمان‎خان، 88؛ کولکه، 230؛ لایل، 220, 222)، دو سال به درازا کشید (نک‍ ‍: کرمانی، 73-90) و سرانجام با شکست سنگین تیپو سلطان به پایان رسید (23 فوریۀ 1792). در نتیجۀ این شکست، تیپوسلطان نیمی از قلمرو خود را به انگلیسیها واگذار کرد و متعهد شد که طی 12 ماه 3کرور و 30 لک (33 میلیون) روپیه به عنوان غرامت جنگی به انگلیسیها بپردازد؛ و نیز دو پسرش را به عنوان گروگان و تضمین پرداخت غرامت در اختیار انگلیسیها بگذارد (همو، 104؛ دنبار، II/ 400؛ لایل، 223؛ مانسینگه، 417 ؛ «فرهنگ»، همانجا؛ استوارت، 290). اگرچه تیپو با پرداخت این غرامت در موعد مقرر، دو پسرش را آزاد کرد، اما با پیروزی انگلستان، ارتباط میسور با دریا قطع شد و جادۀ اصلی مدرس به سرینگاپاتام به دست نیروهای انگلیسی افتاد و در حقیقت، سلطۀ انگلستان بر جنوب هند از این زمان آغاز شد (یاپ، 155؛ کولکه، 221).
تیپوسلطان پس از این شکست، کوشید تا یاری رهبران محلی هند و دولتهای دیگر را برای مقابله با انگلیسیها جلب کند. نمایندگان ‎‎وی ‎با ‎‎مراتهه‌ها، زمان‎شاه، پادشاه‎ ضدانگلیسیِ ‎افغانستان، پادشاه ‎ایران، و دولت‎ فرانسـه ــ رقیب‎ انگلستان در اروپا‎ و مستعمرات ــ به مذاکره پرداختند (نک‍ : ادامۀ مقاله). این فعالیتها، به‎ویژه ارتباطات تیپو با دولت انقلابی فرانسه از چشم مأموران انگلیسی پوشیده نبود و نگرانی انگلستان و عزم جدی آن دولت را برای یکسره کردن کار تیپو بر می‌انگیخت (نک‍ : استوارت، 298؛ نیز کرمانی،119, 120). 
فرماندار جدید انگلستان در هند، ژنرال لرد مورنینگتن ــ مارکوئیس ولزی بعدی ــ و برادرش سرهنگ آرثر ولزلی، در 1214ق/ 1799م، حملات گسترده‌ای را بر ضد تیپو سلطان سازمان دادند (کولکه، همانجا؛ «ببر...»، 6؛ کرمانی، 120؛ لایل، 239؛ «فرهنگ»، XVIII/ 183). این نبردها که چندان به درازا نکشید، به شکست تیپو سلطان و عقب‌نشینی او به سرینگاپاتام انجامید. سپاهیان انگلیسی به فرماندهی ژنرال هریس پس از نبردی سخت، وارد شهر شدند و به قصر تیپوسلطان حمله کردند و پس از اشغال شهر و کاخ سلطنتی، در جست‌‎وجوی تیپوسلطان برآمدند، اما در 4 مۀ 1799، جسد بی‎جان و گلوله‎خوردۀ او را در یکی‎ از اتاقهای کاخ یافتند (استوارت، 309؛ کرمانی، ‎128؛ پاول پرایس، 485-486؛ مانسینگه، همانجا). جنازۀ تیپوسلطان با احترام و تشریفات خاص مذهبی و با حضور بزرگان کشوری و لشکری دولت او، در کنار پدر و مادرش در مقبرۀ خانوادگی به خاک سپرده شد (استوارت، 311). 
پس از کشته‎شدن تیپو‎سلطان، بیشتر قلمرو وی میان کمپانی هند شرقی و نظام حیدرآباد تقسیم شد، و باقی‌ماندۀ قلمروش را نیز به شاهزادۀ خردسال، کریشنا راجه وُدْیار سپردند. دوپسر او نیز در 1221ق/ 1806م به اتهام مشارکت در شورش به کلکته تبعید شدند (خان زمان خان، 90؛ مانسینگه، همانجا؛ لایل، 242؛ «فرهنگ»، 163/ XVIII). 
شکست تیپوسلطان ــ که‎از عمده‌ترین‎مخالفان انگلستان‎بود ــ اقتدار و نفوذ انگلیسیها را درهند به‎سرعت افزایش‎داد (شورش...، 111؛ نهرو، 1/ 456). شاید یکی از علل اصلی این شکست، خیانت و روابط پنهانی برخی از اطرافیان تیپوسلطان از جمله صادق، سپهسالار تیپو با انگلیسیها باشد که در ادبیات سیاسی مسلمانان‎هندی و غیرهندی،‎چهره‌ای‎منفور است(نک‍ ‍: اقبال‎لاهوری، 348). 
تیپوسلطان به اهداف استعماری انگلستان در هند به خوبی واقف بود و هیچ‌گاه حاضر نشد به نفع خود و برضد هیچ حکمران مسلمان یا هندو با نیروی انگلیسی متحد شود (بهاتاچاریا، 818-819). او در روابط خود با دولتهای محلی هند و با دیگر کشورها رویکردی آشکارا ضدانگلیسی داشت و می‌کوشید تا با ارتباط با حکومتهای محلی هند و کشورهای مسلمان، متحدانی بر ضدانگلیسیها بیابد. از همین‌رو، نمایندگانی به دهلی، اوده، حیدرآباد، کشمیر، پونا، افغانستان، عربستان، امپراتوری عثمانی و ایران فرستاد (خان‎زمان‎‎خان، 590؛ مانسینگه، 416؛ «فرهنگ»، XVIII/ 182؛ دنبار، همانجا؛ لایل، 221؛ «دولت...»، ff. 27). نمایندگان وی در 1799م با هدایایی به حضور فتحعلی شاه قاجار، پادشاه ایران رسیدند و از او تقاضای کمک کردند (سپهر، 1/ 106)، اما به گفتۀ مفتون دنبلی در همان اوقات خبر کشته‌شدن تیپوسلطان به ایران رسید و آنان به وطن خودبازگشتند (ص 60-61).
روابط‎ تیپو سلطان با دولت ‎فرانسه‎ نیز متأثر از رویکرد ضدانگلیسی او بود و می‌کوشیدتا از رقابت دوقدرت به نفع خود استفاده‎کند. اگرچه‎لوئی‎چهاردهم،نخستین‎فرستادۀ تیپورادر1192ق/ 1778م به‎گرمی پذیرفت، اما هیچ‎ کمک‎نظامی در اختیار او قرار نداد («ببر»،4-5؛ لایل،223). در1200ق/ 1786م نیز تیپو باردیگر باهدف‎ اعلام‎ناخشنودی‎ از کناره‌گیری‎ یک‎طرفۀ ‎فرانسه ‎از جنگ‎ تیپو با نیروهای‎ انگلیسی در 1198ق/ 1784م، و نیز درخواست ‎کمک‎ نظامی‎ و جذب ‎نیروهای ‎متخصص، نمایندگانی ‎به‎ ‎‎‎فرانسه‎ فرستاد (حبیب، 16-17؛ رای،131). البته ‎انقلاب ‎فرانسه‎ (1789م) وگسست‎ روابط میان‎ فرانسه ‎و انگلستان، می‌توانست امید تیپوسلطان را به‎همکاری بافرانسه‎برانگیزد (نک‍ : لایل، 239 233,؛ ‎دنبار، همانجا). وی ‎‎برای‎ اظهار حسن ‎نیت، از ‎جمهوری‎‎خواهان جانب‎داری کرد و حتى اجازه داد باشگاه ژاکوبن در پایتخت او تشکیل‎شود(کولکه،231؛ پاول پرایس،485؛«فرهنگ»، II/ 488)، اما با حملۀ ناپلئون به ‎مصر، نگرانی‎ انگلستان از روابط تیپوسلطان با فرانسه افزایش یافت و در عزم این کشور بر یکسره کردن کار تیپو تأثیر خاص گذاشت. 

تیپو ‌سلطان ‎در دورۀ‎ ‎حکومت‎ خود، اصلاحات‎ گوناگونی ‎در زمینه‌های ‎اداری، اجتماعی، نظامی و اقتصادی‎انجام داد. وی‌ تشکیلات اداری و نظامی خود را براساس الگوهای ‌اروپایی ‌بازسازی کرد و به تجهیز نیروی دریایی خود پرداخت (مانسینگه، 417) .‌او به توسعۀ راههای ارتباطی توجه بسیار داشت؛ سدها را تعمیر کرد و برای‎ حمایت از کشاورزان اصلاحاتی در نظام‎‎مالیاتی پدید آورد. دعوت از متخصصان خارجی برای ساخت کارخانه‌های جدید، ممنوعیت صادرات کتان برای حمایت از صنایع نساجی داخلی، دعوت‌ بافندگان نقاط دیگر به قلمرو خود، و منع کشت خشخاش از دیگر اقدامات اصلاحی وی بوده است. در دورۀ تیپو، همچنین ارتباط بازرگانی میان میسور و عمان، ایران، عثمانی و حتى چین برقرار بود(حبیب،20؛ مانسینگه، 416 ؛ «فرهنگ»، XVIII/ 182). تیپو نام مناصب نظامی، ‎قلعه‌ها، شهرها، ماهها، ‎اوزان و اندازه‌ها را تغییر داد و سکه‌هایی‎ با نامهای جدید ضرب کرد (همانجا؛ دنبار، II/ 404؛ «دولت»، 151-161). در دورۀ تیپو بناهای زیبای مشهوری ساخته شد، مانند مسجد جامع سرینگاپاتام، و بنای مشهور و زیبای «دریا دولت» که کاخ تابستانی او بود و اکنون از مکانهای مهم گردشگری در هند است. 
تیپوسلطان شیعه‌ای معتقد بود و ارادتی خاص به امام‌علی (ع) داشت و به ترویج و تشویق در امر آموزش و هنرهای گوناگون اهتمام می‌ورزید. وی ذوق ادبی داشت و چند زبان، از جمله فارسی را می‌فهمید. کتابخانه‌ای از او با بیش از دو هزار جلد کتاب به زبانهای مختلف در کلکته بر جای مانده است. دو مجلد از نامه‌های وی نیز که به‎فارسی نگاشته، دردست است(لاو، 96). گزیده‌ای از این ‎نامه‌ها را ویلیام‎کریک‎ پاتریک به‎ انگلیسی ترجمه، و با شرح و توضیح در لندن (1811م) به چاپ رسانده است (حبیب، 9؛ «دولت»، 5-15).

مآخذ

اقبال لاهوری، محمد، کلیات، به کوشش احمد سروش، تهران، 1343ش؛ بستانی؛ خان زمان خان دهلوی، غلامحسین، تاریخ آصف جاهیان ( گلزار آصفیه)، به کوشش محمدمهدی توسلی، لاهور، 1377ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ (تاریخ قاجاریه)، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1377ش؛ شورش هندوستان 1857م/ 1274ق، ترجمۀ اوانس ماسئیان، به کوشش صفاء‌الدین تبراییان، تهران، 1993م؛ مفتون دنبلی، عبدالرزاق، مآثرسلطانیه، تهران، 1392ق؛ نهرو، جواهر لعل، کشف هند، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، 1361ش؛ هاردی، پ.، مسلمانان هند بریتانیا، ترجمۀ حسن لاهوتی، مشهد، 1369ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.